هوا که گرم میشود. از باد و باران و برف که دیگر خبری نیست. تصویر میلیونی کودکان فقیر افریقایی با تنهای تکیده و نحیف را تصو میکنم که شاید این بار نه بخاطر گرسنگی که به خاطر گرمای بیش از حد بمیرند!
ما که زیر خنکای کولر گازی شربت عرق نعنا و بیدمشک و گلاب میخوریم، با گذر فصلها به هیچ جایمان بر نمیخورد.
مگر اینکه خبری تکان دهنده بخوانیم و بعد به خودمان بیاییم و زیر لب بگوییم عه!
مثل همین خبری که چند روز پیش آمد و گفت تا سال ۲۱۰۰، ۲ میلیارد نفر، یعنی حدود ۲۰ درصد از جمعیت پیش بینی شده کره زمین، در معرض گرمای کشنده قرار خواهند گرفت و بله! خواهند مرد؛ و دانشمندان هم هشدار داده اند که بیش از یک پنجم کره زمین تا پایان این قرن در معرض دمای بسیار خطرناک قرار میگیرند.
این میتواند تأثیر مخربی بر محصولات کشاورزی داشته باشد و احتمال بیماریهای عفونی و عوارض بارداری را افزایش دهد و هزار بلای دیگر هم به آن اضافه کنید.
البته شاید با خودمان بگوییم تا آن روز کی مرده و کی زنده است؟ و هیچ به این فکر نکنیم فی المثل کودکی که امروز زاده شد و ممکن است فرزند هرکدام از ما باشد، آن روز پیرمرد یا پیرزنی شصت وهفت ساله و هنوز زنده است که معلوم نیست در کجای این جهان ایستاده است.
جهانی که دیگر تغییر اقلیم جغرافیایی اش دست من و شما و او نیست.
این جور وقتها شاید وقت قاضی کردن کلاهمان باشد و وقت فهم اینکه درِ سختی گرما هم مثل باقی در هاست و همیشه فقط روی پاشنه بدبخت و بیچارهها نمیچرخد.
به گمانم ما حالا حالاها به این تلنگرهای همه گیر که ممکن است دامن گیر همگان شود، نیاز داریم، تا یادمان بماند برابری را و اینکه این تنها گور نیست که برای همه بشریت یکسان است.